جدول جو
جدول جو

معنی تخت گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

تخت گرفتن
(تَ)
تخت گیری. عمل تخت گیر. رجوع به تخت گیر و تخت گیری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سخت گرفتن
تصویر سخت گرفتن
کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوت گرفتن
تصویر قوت گرفتن
نیرو گرفتن، توانا شدن، کنایه از زیاد شدن
فرهنگ فارسی عمید
(بَزَ دَ)
مرادف تنگ گرفتن. (آنندراج). الزام کردن بکاری.ناچار کردن از کاری. در مضیقه گذاشتن: و ایشان (رسولان پرویز) سخت گرفتند بر پیغامبر پاسخ کردن (نامۀ پرویز را) . (مجمل التواریخ و القصص).
نخواهد دل که تاج و تخت گیرم
نخواهم من که با دل سخت گیرم.
نظامی.
کسان بر خورند از جوانی و بخت
که با زیردستان نگیرند سخت.
سعدی.
که بر من نکردند سختی بسی
که من سخت نگرفتمی بر کسی.
سعدی.
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از اختر گرفتن
تصویر اختر گرفتن
رصد کردن اختران برای استخراج احکام نجومی
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن دست، منع کردن باز داشتن از کاری، مدد کردن یاری کردن، مسخره کردن استهزاء نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
حالتهای مخصوص به قیافه و اندام خود دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختم گرفتن
تصویر ختم گرفتن
ترحیم گذاشتن، مجلس تعزیت برای کسی بر پا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگ گرفتن
تصویر تنگ گرفتن
سخت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمت گرفتن
تصویر سمت گرفتن
سویی را پاس داشتن کرانجیگری
فرهنگ لغت هوشیار
نیرو یافتن زورمند شدن نیرو گرفتن توانا شدن: چون کار نفس هنگام سستی تن قوت گیرد پس نفس جسم نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب گرفتن
تصویر تاب گرفتن
اعراض کردن، منحرف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجت گرفتن
تصویر حجت گرفتن
((حُ جَّ گِ رِ تَ))
تضمین گرفتن، متعهد ساختن، دلیل آوردن، بهانه کردن، بهانه قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
((دَ گِ رِ تَ))
منع کردن، مدد کردن، پیمان بستن، مسخره کردن
فرهنگ فارسی معین
سخت گیری کردن، عنیف بودن
متضاد: سهل گرفتن، آسان گرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
Hand, Handle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
Pose
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
prendre, manipuler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
poser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
nehmen, handhaben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
posieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
брати , керувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
позувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
brać, obsługiwać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
pozować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
拿 , 处理
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
摆姿势
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
pegar, manusear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
posar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
prendere, maneggiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
tomar, manejar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
позировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
брать , управлять
دیکشنری فارسی به روسی